در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت نود و پنجم
زمان ارسال : ۳۳۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه
فنجان توی دست ترمه با صدای بلند روی زمین افتاد و چند تکه شد. دستانش که تا همین لحظهی پیش فنجان را گرفته بودند، توی هوا معلق مانده بودند. درست همانند یک مجسمهی چوبی با دهانی باز خیرهی فرهاد بود.
همچنان همه در سکوت ولی این بار ناباورانه نگاهش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دریا
00۱ نه بابا اگه بکشیش که دیگه نمیتونی فرهاد بدبخت رو بچزونی۲ ته اش بنظرم ارث شو میگیره۳اره بابا ۴ اگه نویسنده بزاره یه بغلی...۵خب خواهرش آره مامانم داره هواشو